خیال می کنم.... در آبهای جهان قایقی است و من ‚ مسافر قایق.... هزارها سال است.....سرود زنده دریانوردهای کهن را.....به گوش روزنه های فصول می خوانم و پیش می رانم.....مرا سفر به کجا می برد ؟.... کجا نشان قدم ‚ ناتمام خواهد ماند و بند کفش به انگشت های نرم فراغت گشوده خواهد شد ؟کجاست جای رسیدن و پهن کردن
دسته بندی
طبيعت ، اشيا