کوه را مي کاوم از پسي ديده هايي که آن سوي کوه را مي جويد نگاهم ميخکوب قابي سنگي مي شود ... هر تلاشي براي عبور از اين قاب سنگي بي فايده است ... سال ها است در اين قاب سنگي رفتنت را به تماشا نشسته ام /پيچ آخر من نبودم اما تو لبخند زنان ناديده ام انگاشتي گويي از اول نيز نبوده ام .... طلوعي ديگر با تو حر
دسته بندی
مردم ، طبيعت ، طبيعت