تار ميزد کلاه پلاستيکي جالبي بر سر داشت در کنجي از انتهاي مسير بود که هيچ کس عبور نميکرد مردي پول ميداد به تماشاي کنسرت نشست کنسرت شروع شد مرد نواخت من تصويرش را ثبت کردم و زماني که مرد در ميانه اجرايي که پولش را داده بود بي تفاوت رفت چشمم توان مقابله با اشکي که قليان کرده بود را نداشت !!! مخلصيم
دسته بندی
متفرقه ، مردم