در خيالات خودم، در زير باراني که نيست،
مي رسم با تو به خانه از خياباني که نيست/مي نشيني رو به رويم خستگي در مي کني،
چاي مي ريزم برايت توي فنجاني که نيست /باز مي خندي و مي پرسي که حالت بهتر است؟
باز مي خندم که خيلي، گرچه مي داني که نيست /شعر مي خوانم برايت واژه ها گل مي کنند، ياس و مريم مي گذارم ت
دسته بندی
آبستره