داشتم به مادرم کمک می کردم که پنجره ها را پاک کند که این کوچولو ناگهان در لبه پنجره ظاهر شد.... ما هر دوتایمان دویدیم... مادر دوید تا جارو را بیاورد و منهم دویدم تا دوربینم را بیاورم.خوشبختانه من زودتر از مادرم به صحنه جرم رسیدم و با خواهش و التماس ایشان را راضی نمودم تا اجرای حکم قصاص را قدری
دسته بندی
حيوانات