هیچکس, هیچکسی را نشناخت......هر که پرورده دست وطنی.........من,منم,دور ز دنیای توام.......تو ,تویی,دور ز دنیای منی.......زیر آرامش خود ریخته ام.....جوش تشویش به هر قطره خون......تو که خویشی و زخود با خبری...........هیچ دانی که منم اکنون چون؟.....هیچکس ,هیچ کسی را نشناخت؟....تا چنینم در این پهنه زیست.
دسته بندی
مردم