ما همگی در فرودگاه آمستردام منتظر بودیم که سوار هواپیما به مقصد تورونتو بشیم که دیدم پدرم در حال فکر کردنه و لبخند ملیحی هم بر لبشه و اصلا حواسش به ما نیست. منم فوری دوربین رو درآوردم و از پدرم عکس گرفتم. وقتی چند روز بعد عکسش رو نشون دادم اصلا به خاطر نداشت که من عکسی در اون لحظه گرفته باشم.
امیدو
دسته بندی
مردم