از سفری بازمیگشتم .خسته از راه یک روزه؛ به پنجره اتوبوس تکیه داده بودم . ناگهان تصویری در آسمان توجه مرا به خود جلب کرد ....خودش بود...ابری سوار بر باد .. از او پرسیدم های؛ به کجا چنین شتابان؟ .....در جواب غرید و گفت به هر آن کجا که باشد بجز این سرا سرایم ..... ... و چند لحظه بعد؛ من از ندیدن ابر ان
دسته بندی
طبيعت